نقل است روزی مریدان شیخ را بدیدند که همی نای نفس کشیدن نبداشتندی و بسیار بی رمق مینمودندی،ایشان را پرسیدند:یا شیخنا شما را چه می شود؟
شیخ که جان در بدن همی نداشت با صدایی که گویا از اعماق تهش به برون تراوش میکرد بگفتا:هرگز کپسول های ملین را با قرص خواب نبخورییییییید و در دم در خود بریدندی.
مریدان چو این صحنه بدیدند شیون ها سر داده حلقوم خود پاره بکردندی و آنچنان بر سر و سینه ی خود بکوبیدندی که در راه گریز به بیابان جان به جان آفرین تسلیم بکردندی.
نظرات شما عزیزان: